گروه فرهنگي مشرق - روزي عمار ياسر به امير مومنان(ع) گفت: چرا عليه وضع موجود قيام نمي کنيد؟ ايشان فرمودند:اگر 40 نفر مانند تو داشتم،درنگ نمي کردم. بر امت پيامبر چه گذشت که هنوز چند دهه اي از رحلتش نگذشته بود دوره السابقون به پايان رسيد که حتي به 40 نفر نيز نمي رسيد.
پس از رحلت پيامبر اسلام مي توان فضاي سياسي جامعه را اين گونه ترسيم کرد:
دسته اول که در سقيفه بني ساعده تشتت و چندگانگي تاريخي را در امت بنيان نهادند که اينان "السابقون" بودند و در سالهاي زمامداري علي (ع) به فتنه گري پرداختند.
افرادي چون طلحه و زبير که که ديگر "اولئک مقربون" نبودند و با ياري فتنه اسلام ناب را در مقابل اسلام حداقلي قرار داده و در جمع آوري مال و نام، رستگاري را از دست دادند و در اين زمان "السابقون المقربون" به جاي ياري ولايت با آن زاويه گرفته و کار را تا جايي بر امام امت سخت گرفتند که سر در چاه تنهايي شکايت از قومي کند که بر زعيم خود ظلم مي کنند.
دسته دوم،آل اميه که اليگارشي را در حکومت بنيان نهاده و از اخلاف اميه بودند و در ستيزي ابدي با آل پيامبر(ص) فرزندش را تشنه سر بريدند.
دسته سومي که کنج عزلت سکون و سکوت را ترجيح دادند و در سالهاي بعد نيز نظاره گر واقعه عاشورا بودند که سکوت اينان خيانتي بود که هرگز جبران نشد.
علي (ع) و فتنه گران
اما هنگامي که معاويه داعيه حکومت را در مقابل علي بن ابي طالب(ع) علم کرد، سياسيون با بصيرت از فتنه اي خبر دادند که در چند دهه گذشته و از زمان فتح مکه و پيروزي اسلام و نيز تشکيل حکومت اسلامي در زمان پيامبر شکل گرفته بود؛در آن زمان هرچند که ابوسفيان اسلام را پذيرفت و در حاشيه امن حکومت اسلامي روزگار سپري کرد اما از برنامه ريزي و سرمايه گذاربي براي فتنه اي که در دوران بعدي ادامه پيدا کرد غافل نماند.
جنگهاي جمل و صفين، صلح امام حسن و واقعه عاشورا نشانه هايي از فتنه اي عميق داشت که اگر علي(ع) 40ياور با بصيرت همچون عمار ياسر و ميثم تمار داشت ريشه آن را مي سوزاند.
اما به طور کلي حضرت علي(ع) در دوران حکومت پنجساله خود با سه گروه سرکش روبهرو شد.
خواسته اينان تکرار وضع زمان حکومت عثمان بود: بذل و بخششهاي بيجهت، اسراف کاري، تثبيت حکومت افراد نالايقي چون معاويه و تحکيم فرمانروايي استانداران حکومت پيشين.
در اين دوره صاحبان زرو زور و با نقابي از اسلام چهره تزوير خود را پنهان کردند و آن هنگام که علي (ع) با اصرار آنان خلافت را پذيرفت هنگامي دست رد علي به طلب سهم از قدرت و مال را بر سينه خود ديدند با تغيير چهره که با نمايان ساختن چهره واقعي رودروي وي ايستادند و فتنه نهروان،جمل و صفين را به راه انداختند.
"ناکثين" يا پيمانشکنان: سردمداران اين گروه، خصوصاً طلحه و زبير که در سايه احترام عايشه، همسر پيامبر(ص) و کمکهاي بيدريغ بني اميه که در حکومت علي(ع) دستشان از همه جا کوتاه شده بود، سپاه بزرگي براي تصرف کوفه و بصره ترتيب دادند، خود را به بصره رساندند و آن را تصرف کردند.
در اين نبرد که به جنگ جمل مشهور است، طلحه و زبير کشته شدند و سپاهشان پراکنده شد و گروهي به اسارت در آمدند که بعداً مورد عفو امام عليه السلام قرار گرفتند.
"قاسطين" يا ستمگران: رئيس اين گروه معاويه بود که با فريب و نيرنگ، حدود دو سال و بلکه تا پايان عمر امام، فکر آن حضرت را به خود مشغول ساخت.
نبرد صفين در منطقهاي ميان عراق و شام بين علي عليه السلام و همين گروه به سرکردگي معاويه رخ داد که در آن، خون بيش از صد هزار مسلمان ريخته شد. در اين نبرد، امام عليه السلام به هدف نهايي خود نرسيد؛ هر چند معاويه در منطقه شام منزوي شد.
"مارقين" يا خوارج(خروج کنندگان از دين): اينان همان گروه "خوارج" هستند که تا پايان نبرد صفين در رکاب علي(ع) بودند و به نفع آن حضرت شمشير ميزدند، ولي فريبکاري معاويه سبب شد بر امام خود شورش کنند و گروه سومي تشکيل دهند که هم بر ضد امام، و هم بر ضد معاويه باشند. علي (ع)با اين گروه در منطقهاي به نام نهروان رو به رو شد و جمع آنها را متفرق ساخت. وي پساز ختم فتنه نهروان تاکيد کرد که، فقط من مي توانم اين فتنه را خاموش کنم مبادا فکر کنيد بعد از من مي توانيد شما نيز بر آن فائق آييد،چرا که وي با حق و حق با وي بود. که سرانجام يکي از آنها، او را به شهادت رساند.
عوامل سياسي و اجتماعي وقوع فتنه در زمان امير مؤمنان(ع)
1- امام و اصلاحات اسلامي
امير مؤمنان، علي (ع) زماني حکومت را به دست گرفت که حاکمان پيشين جامعه، احکام وقوانين اسلام را به سليقه خود تحريف کرده يا کنار نهاده بودند؛ شکاف طبقاتي براجتماع مسلمانان سايه افکنده و بي عدالتي و ستم، مردم را به ستوه آورده بود. بسياري از خواص نيز با بهره گيري از موقعيت هاي سياسي و اقتصادي خود، دين و دنياي مردم را به بازي گرفته بودند و اين وضع تنها چند دهه از رحلت پيامبر مي گذشت.
علي (ع) در چنين شرايطي، با بدعت ها به مقابله برخاست. وي حاکمان و واليان ستمگر را عزل، و بيت المال را به روش پيامبر(ص) تقسيم کرد؛ ثروت هاي انباشته از حرام را به نفع توده محروم جامعه مصادره و مناصب سياسي و موقعيت هاي اجتماعي را نه براساس روابط، بلکه بر پايه ضوابط اسلامي و الهي اعطا کرد.
به طوري که بعد از به دست گيري زمام امور در بررسي بيت المال هشدار داد که چنانچه بيت المال خلخال شده و به پاي زنان رفته باشد را بازپس مي گيرد.
اين اقدامات سبب شد آنان که به طمع مال و جاه وي را حمايت کرده بودند و يا دنياي پست خويش را در خطر مي ديدند، بر او شورش کنند. زورمندان زورگو، زراندوزان دنيا پرست، و تزوير گران فريب کار، حکومت عدالت گستر علي را تاب نياورده و به مقابله با آن برخاستند. گروهي بر ستم و فسق و فساد خويش پا فشردند و از اطاعتش سرباز زدند و گروهي ديگر چنان در گرداب فتنه فرو رفتند که از در پيکار با او در آمدند.
اين کلام علي (ع) بيانگر آن شرايط است: "اما هنگامي که زمام کار را در دست گرفتم، جماعتي از ايشان عهد خود شکستند و گروهي از دين بيرون شدند و روهي همدست ستمکاران گرويدند، گويي سخن خداي سبحان نشنيده بودند که مي فرمايد: «سراي آخرت از آن کساني است که در زمين، نه برتري مي جويند و نه فساد مي کنند، و سرانجام نيکو از آن پرهيزگاران است. آري به خدا سوگند! شنيده بودند و دريافته بودند، ولي دنيا در نظرشان آراسته جلوه مي کرد و زر و زيورهاي آن فريبشان داده بود".
همچنين هنگامي که تعدادي از افراد سهل بن حنيف انصاري، که حاکم منصوب علي(ع) در مدينه بود، به سپاه معاويه پيوستند، حضرت به سهل نامه اي نوشت و او را از تأسف خوردن برحذر داشت: "اينان، ياران دنيا بودند و به دنيا روي آوردند و به سوي آن شتافتند. حکومت عدل را ديدند و شناختند وآوازه آن را شنيدند و به گوش سپردند. دريافته بودند که در اينجا مردم در برابر حق و عدالت برابرند. پس گريختند تا مگر خود به سودي رسند. خداوند، ايشان را از رحمت خود دور گرداند. اينان از ستم نگريخته اند و به عدل نيز نخواهند رسيد".
2- فرصت طلبي قدرت طلبان
دومين عامل سياسي برانگيختن فتنه ها در دوران زمامداري علي(ع)، مبارزه فتنه گران براي به دست آوردن قدرت سياسي است؛ به گونه اي که حقيقت، قرباني قدرت شد. تشنگان قدرت اگر در ساختار سياسي قدرت حضور نداشته باشند، يا از آن کنار گذاشته شوند، فتنه ها به پا مي کنند و جامعه را به آشوب مي کشند.
طلحه و زبير که از نخستين بيعت کنندگان با علي (ع) بودند و در عهد شکني نيز پيش گام بودند؛ زيرا هر دو، جامه خلافت را بر اندام خود استوار مي ديدند.
علي (ع) به اين مسئله، اين گونه اشاره مي کند: "هر يک از آن دو، فرمانروايي را براي خود اميد مي دارد نه براي دوستش، وآن را به جانب خود مي گرداند.اين دو، ميان خود و خدا راهي نگشودند و پيوندي برقرار نکردند. هر يک، کينه آن ديگري را در دل مي پروراند و به زودي نقاب از چهره هايشان برخواهند گرفت. به خدا سوگند که به آنچه مي خواهند دست يابند، هر يک جان آن ديگر را بگيرد و تباه و نابودش سازد".
آن حضرت در نامه اي به معاويه که سخت مست جاه و قدرت گرديده بود، چنين نوشت: «در طلب گم شده اي هستي که از آن تو نيست و چهار پايي را مي چراني که از آن ديگري است. مقامي را مي طلبي که سزاوارآن نيستي...»
3- بغض و دشمني مخالفان
در طول تاريخ، بغض و کينه و حسادت، همواره از اصلي ترين محرک هاي فتنه ها بوده است. يکي از دلايل مظلوميت علي (ع) پس از رحلت پيامبر(ص) نيز، همين مورد بود. آن حضرت اين مسئله را درباره قريش، چنين بيان مي دارد: "به خدا سوگند، قريش از ما انتقام نمي گيرد جز به آن علت که خداوند، ما را از ميان آنان برگزيد وگرامي داشت".
در سخني ديگر نيز اين معنا را چنين بيان مي کند: "کجايند کساني که پنداشتند راسخان در علم، آنهايند نه ما اهل بيت. بر ما دروغ مي بندند و ستم روا مي دارند. خداوند، ما را بالا برده و آنها را پايين قرار داده است؛ به ما عطا کرده و آنان را محروم داشته است؛ ما را به درون برده وآنها را از در رانده است".
و سخن آخر اينکه، اميرالمومنين (ع) در تعريف مي گويد:"فتنه چون ميآيد ناشناس است و چون فرو مينشيند شناخته ميشود".